جدول جو
جدول جو

معنی پیش فراشدن - جستجوی لغت در جدول جو

پیش فراشدن
(هَُ)
استقبال. پیشباز رفتن. فراپیش شدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش راندن
تصویر پیش راندن
جلو راندن، به جلو راندن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ طْوْ)
پیش افتادن. رجوع به پیش افتادن شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
بجلوراندن. حرکت دادن بسوی مقابل. بجانب مقابل روان ساختن. هدایت کردن چیزی یا کسی بسوی مقابل:
تو مرا بگذار زین پس پیش ران
حد من این بود ای سلطان جان.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیش فرا شدن
تصویر پیش فرا شدن
استقبال، پیشباز رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش فتادن
تصویر پیش فتادن
پیش افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
بجلو راندن، حرکت دادن بسوی مقابل (مرکب و غیره را) : تو مرا بگذار زین پس پیش ران حد من این بود ای سلطان جان، (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار